Saturday, November 5

A few kilos of dates for a funeral




چند کیلو خرما برای مراسم تدفین که جایزه‌ی یوزپلنگ طلایی جشنواره لوکارنو رو برای کارگردانش، سامان سالور، به ارمغان آورده، فیلم عجیبی و فوق‌العاده‌ای‌یه. فیلم با اون نمای سیاه و سفیدش، فضای مرده‌ای رو نشون می‌ده که هیچ کورسوی امیدی از زندگی توش نیست.
داستانِ یدی و صدری که تو یه پمپ بنزین قدیمی و متروکه کار می‌کنن و عباسِ پست‌چی که گاهی وقتا سر و کله‌ش برای بردن نامه‌های عاشقانه‌ی یدی پیدا می‌شه؛ و این وسط روایت سه عشق موازی.
یدی عاشق یه دختر شهری‌یه و براش نامه‌های عاشقانه می‌نویسه؛ نامه‌هایی که همیشه بی‌پاسخ می‌مونن. صدری، ارباب گوشت تلخِ یدی، عاشق دختر عکاسی‌یه که با ماشین‌ش زیر برف مدفون شده؛ در واقع عاشق جنازه‌ی دختر عکاس. هوا در حال گرم‌تر شدن‌ه و صدری هر روز با گلوله‎‌های بزرگ برف ماشین رو می‌پوشونه تا کسی اون رو پیدا نکنه و جنازه مدت بیشتری بمونه. این وسط عباسِ پست‌چی نامه‌های یدی رو با خط خودش پاک‌نویس می‌کنه و از طرف خودش می‌ده به دختری که دوست‌ش داره.
صدری وقتی می‌بینه دیگه از برف خبری نیست و دیگه نمی‌تونه جنازه رو نگه داره، به عروج، نعش‌کش داستان، خبر می‌ده که جنازه رو با خودش ببره. به جای خالی انگشتر و گردن‌بندِ دختر نگاه می‌کنه و افسوس می‌خوره چرا حتی یه یادگاری هم ازش نداره؛ غاقل از این‌که یدی اونا رو دزدیده و داده به عباس که برای معشوق‌ش هدیه ببره.
یدی وقتی می‌بینه از دختر مورد علاقه‌ش هیچ خبری نمی‌رسه، تصمیم می‌گیره بره شهر و رو در رو باهاش صحبت کنه. اما نمی‌دونه که دختر دیگه تو اون شهر زندگی نمی‌کنه و عباس برای این که دل یدی نشکنه، این حقیقت رو ازش مخفی کرده. همین جا عباس رو تو لباس دامادی و سر سفره‌ی عقد می‌بینیم، در حالی که انگشتر و گردن‌بند دختر عکاس رو به عروس هدیه می‌ده.
یدی بار و بنه‌ش رو جمع می‌کنه که بره دنبال معشوق‌ش. عباس میاد که امانتی‌ش ( همون انگشتر و گردن‌بند ) رو بهش برگردونه، اما می‌بینه که یدی نیست و اونا رو تحویل صدری می‌ده. صدری به یادگاری‌ای که آرزوش رو داشت می‌رسه و نگاهی به آسمون می‌ندازه که بالاخره خدا صداش رو شنیده. صبح روز بعد که از خواب بیدار می‌شه، می‌بینه همه‌ی دشت از برف سفیدپوش شده؛ برفی که اون همه منتظرش بود، باریده بود... دیر اما؛ جنازه‌ی دختر عکاس تا حالا حتما جایی دفن شده بود...جایی که صدری نمی‌دونست کجاست...

No comments: