از شهرهای بزرگ
که در قصههای تو نبودند میترسم
از خیابانهایی که پایم را
به راههای نرفته بستهاند
و عشقهای کوچکی که دلم را
به پنجرههای واماندهی لعنتی
میترسم
از روزهایی که با تنور تو روشن نمیشوند
و شبهایی که با هزار و یک روایت گوناگون
چشمهای مرا نمیبندند
دلم هوای خانهی کاهگلیات را کرده
با پستوی تنگ و تاری
که عطر آغوش پدربزرگ را در آن حبس کرده بودی
دلم هوای تو را کرده
که برایم چای بریزی
و دوباره بگویی چگونه صورت من شصت سال پیش
جوانی کُرد را عاشق تو کرد
برایم چای بریز ننه آقا
و اشکهایم را
با گوشه ی گلدار چارقدت پاک کن
خستهام،
خسته
و هیچ کس آنقدر زن نیست
که ساعتها بشود برایش گریست.
لیلا کردبچه؛
مجموعه شعر " صدایم را از پرندههای مرده پس بگیر "
No comments:
Post a Comment